درامافون

پیوندها

تاریک ترین ساعت

يكشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۴۰ ب.ظ
نه مه 1940، هیتلر به چک اسلواکی، لهستان، دانمارک و نروژ حمله کرده است و در همان حین، سه میلیون سرباز آلمانی در مرز بلژیک مستقر شده بودند و آماده ی فتح بقیه ی اروپا. در بریتانیا، پارلمان اعتمادش را نسبت به رهبرش "نویل چمبرلین" از دست داده بود و در همان حین بررسی ها برای پیدا کردنِ جایگزین آغاز شده بود. در اوج جنگ جهانی دوم و پیشروی آلمان نازی به اروپای غربی، وینستون چرچیل به نخست وزیری بریتانیا منصوب می گردد. فیلم بر خلاف محدوده زمانی ش، خبری از صحنه های اکشن یا قهرمان پروری ای در آن نیست، روایتِ لحظات تاریک انسانی ـست که باید نسبت به شرایط موجود درست تصمیم بگیرد! با اینکه بار ها شکست های قبلی او را به رویش می آورند، با وجود داشتن مخالف، او با شجاعت زیر بار این مسئولیت می رود و زمین را خالی نمی گذارد.
یکی از قسمت های زیبای فیلم وقتی بود که همسر چرچیل به اتاق او می رود و سعی دارد او را آرام کند و یادآور می شود که اگر قرار باشد نخست وزیر شوی باید تلاش کنی مهربان تر باشی و بعد خودش را با حالت کلافه روی تخت رها می کند و جوری که بخواهد لپ مطلب را ادا کرده باشد می گوید: "می خوام بقیه هم به اندازه ی من تو رو دوست داشته باشن و بهت احترام بذارن". لازم به ذکر هست که، دلم خواست!
فیلم خوبی بود، خصوصن ایفای نقش گری اُلدمن، با اینکه آکادمی بیشتر از اینها به او بدهکار است، بهترین بازیگر نقش اول مرد حقش بوده. و می خواهم این پست را با آخرین دیالوگی که رد و بدل شد تمام کنم، جایی که از او در رابطه با تغییر نظرش سوال می شود و چرچیل جواب می دهد: "اونایی که نظرشون رو تغییر نمیدن، هیچ چیزی رو نمی تونن تغییر بدن."

  • ۹۷/۱۰/۳۰
  • مهر ارسنج