با شما هستم دوست عزیز...
سه شنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۸، ۰۲:۴۹ ب.ظ
اینجور برایم جا افتاده است که سکوت کنم! و قضایا را داخل خودم حل کنم. و این سکوت مقولهی سنگینیست و کار راه انداز، با سکوت میشود به حقایق رسید، با سکوت میشود نسبت به آدم ها شناخت بیشتری پیدا کرد! اصلن حواس انسان اکولایزر طور است! وقتی چشمانت را ببندی، بهتر میشنوی، وقتی دهانت را ببندی، بهتر میبینی و به همین شکل... این یک.
دو، مادرم به من یاد داده است که همیشه، حتا اگر قرار باشد گردنم را بزنند راستش را بگویم! و من هم این درس را به خوبی آموختهام... و واقعن چه مصلحتی را باید فدای حقیقت کرد؟ یا چرا دروغ های مصلحت گرایانه را برای کسانی که دوستشان داریم بکار میبریم؟ با این ایده که اگر حقیقت را بفهمد ناراحت میشود! اما ناراحتی حقیقت بهتر است، یا ناراحتی فهم دروغ مصلحت گرایانه؟
پ.ن| بیایم مثل کف دست باشیم، صاف، ساده، بیایم بین خطوط نه در حاشیه! بیایم سر هیچ و پوچ یکدیگر را از دست ندهیم...
- ۹۸/۰۴/۲۵