این اولین برخورد ما بود و از آنجایی که من دسترسی به پرونده ها داشتم یک نگاهی به مشخصات شان کردم و دیدم شاید بشود ارتباط برقرار کرد. این شد که رفت و آمدم به آی تی بیشتر شد، چون آنجا تنها جایی بود که می توانستم در بحث ها شرکت کنم و حرفی برای گفتن داشته باشم.
یک روز که بحث در رابطه با فیلم "میان ستاره ای" از "کریستوفر نولان" بود، من برای تفهیمِ سیاه چاله، فلش بک زدم به نسبیتِ عامِ انیشتین و و و که آخر بحث تمام شد و وقتی برای نهار همه اتاق را ترک کردند، مهندس نگاه عجیبی به من داشت، پرسید: قضیه چیه؟! با خنده گفتم: مهندس کجای من شبیه به فیثاغورث هست؟ گفت: تو سرباز عقیدتی سیاسی هستی! مثل بلبل قرآن می خوانی! پیراهن یقه ایستاده و شرف الشمس و شلوار پارچه ای! بعد دانشگاه هنر درس خوانده ای! اهل فیلم و کتاب هستی و با من در رابطه با ذرات بنیادی و سیارات فرا خورشیدی و فیزیک کوانتم صحبت می کنی... قضیه چیه؟!...
پ.ن|
مهندس قرار است ازدواج کند و امروز زنگ زد من را هم دعوت کرد.
- ۵ نظر
- ۲۹ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۱۱