یهویی جات
جمعه, ۲۶ شهریور ۱۴۰۰، ۰۷:۴۹ ب.ظ
خستهام مرا ببخش مادر جان، این جهان جهان ایدهآلم نیست
خستهام ز صفر و صد بودن، روزگار روزگار اعتدالم نیست
سیر شدم از گذشته از فردا ، عُق زدم تمام حرف ها را
کون به کون روشن کنی سیگار، بشکنی تمام ظرف ها را
از چپ و راست زیر این دولت، شدهام آبستن و حواسم نیست
تف به آیین و مذهبت آقا، از هیچ بنی بشر هراسم نیست
.
دل من فقط به تو خوش بود، لب تو هم که جای بوسیدن نیست
از آن طرف ندا آمد: هااااااای! ، مسجد است جای گوزیدن نیست
- ۰۰/۰۶/۲۶
به به.