من مست کنم هر شب و رفتم تهِ خمره
چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۸، ۰۷:۱۲ ب.ظ
هی بوی تو را، عطر تن و سینهی نرمات
با هر نفسم تیر کشد از پس مهره
میلی به غذا در من بدحال دگر نیست
بانو خبرت نیست ز حالم سر سفره
آخر ز سفر آیی و پرسی ز من خنگ:
تو منتظرم بودی؟ و گویم که: ی عمره...
- ۹۸/۰۴/۲۶