درامافون

پیوندها

توئیت وار

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۸، ۰۵:۳۴ ب.ظ

اول، میدونی؟ زندگی بعضی وقتها مثل رانندگی تو ی سراشیبی لغزنده‌ست! ترمز بگیری، رفتی برا خودت...

دوم، آدم با پشت کار بدون پشتوانه، وسطای راه پشت کارش درد میگیره! (آقا این درده ها)

سوم، می‌طیمودند!  (تلفیق پیمودن و طی کردن)

چهارم، من به چشم خویشتن دیدم که وقتی با پول بابات مخ بزنی، دیگه اهمیتی نداره چقدر پلشت و یوبس و بول هوسی!

پنجم، بهش گفت: خب چرا خودت رو نکشتی؟ اشکاش رو پاک کرد، همونطور که از تو آینه داشت نگاهش می‌کرد گفت: مگه ینفر، چندبار میمیره ؟

ششم، بهش گفت حالا بگو بینم عشق یعنی چی؟ همونطور که طاق‌باز خوابیده بود، تف کرد رو هوا....

هفتم، در این برهه، بنامم کی رسد قرعه؟ من خسته، من پاره، من مرده...

هشتم، معاشرت با آدم های بزرگ تر از خودمون این توهم رو به ما میده که ما هم بزرگ شدیم!

نهم، پاییز داره در میزنه...

دهم، . . .

  • ۹۸/۰۶/۳۰
  • مهر ارسنج