درامافون

پیوندها

من جرب المجرب حلت به الندامه

يكشنبه, ۷ دی ۱۳۹۹، ۱۱:۵۱ ق.ظ

نشسته‌ام لب برکه‌ی راکد زندگی‌ام و سنگ های ریز و درشت اتفاقات ترش و شیرین را درش می‌اندازم و به دقت امواج را نگاه می‌کنم. جوانی‌ست دیگر، همه‌اش آزمون و خطاست... اما حالا که یک سنگ بزرگ و تلخ در دست دارم، به این فکر می‌کنم که می‌شود درست وسط برکه بی‌افتد؟ که موج آب روی خودم نریزد؟ زورم به این سنگ بزرگ می‌رسد؟ یعنی هیچ راه دیگری نیست؟ اصلن این سنگ به این تلخی و بزرگی از کجا آمد؟

تا در ره پیری به چه آیین روی ای دل

باری به غلط صرف شد ایام شبابت...

پیشنهادی| Asaf Advin - LostHorse

  • ۹۹/۱۰/۰۷
  • مهر ارسنج